ریحانهریحانه14 سالگیت مبارک
علیهعلیه، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 30 روز سن داره

ریحانه

مادرانه

1391/7/14 18:43
نویسنده : مامان فاطمه
239 بازدید
اشتراک گذاری

از وقتی فرشته ی نازم در درونم رشد میکرد و بزرگ میشد، نه! از خیلی وقت قبلتر مشتاق کتابهای تربیتی بودم و شوق پرورش یک انسان ویژه در درونم شعله میکشید. کتابها زیاد بودند ولی شوق من افزونتر و در این راه از شیوه های تربیتی مدرسه ی علوی و مرحوم استاد کرباسچیان بسیار بهره بردم.

در آن کتابها چیزهایی نوشته بود که خیلی به مزاق خیلی ها خوش نمی آمد! هنوز دارد شیر میخورد؟ چقدر بغلش میکنی بغلی میشود ها! و ... . از هیچکدامشان گله ندارم. آنها میخواستند فقط و فقط کمک کنند و دلسوز من بودند. شک ندارم. ولی من خوب میدانستم چه میکنم و خوشبختانه همسر مهربانم هم در این راه پشت به پشتم داده و نظراتم را میستود.

بزرگان این علم در کتب متعدد به صراحت بیان کرده بودند که اگر نیاز نوزاد را قبل از اینکه گریه اش به مرحله ی عصبی برسد، برطرف کنید، احساس امنیت و اعتماد به نفس در او رشد کرده و میداند اطرافیانش به او توجه دارند و در آینده و با پیشرفت قوای ارتباطیش، چگونگی برقراری روابط اجتماعی را با دنیای بزرگ اطرافش بهتر یاد میگیرد.

صحت این ادعا زمانی مشخص شد که ریحانه ی عزیزم در چند ماهگی و فقط چند ماهگی، بسیار زیبا هرقدر میتوانست حرفش را و منظورش را میفهماند و این ویژگی زبانزد همگان بود.

 

یا میگفتند اگر به نوزاد هرقدر که میخواهد شیر بدهید زمانی میرسد که خودش آن را رها میکند. و آن زمانی است که احساس امنیت و آرامشش تامین شده، آماده ی ورود به دنیای جدیدی است.

در این قضیه شک داشتم. هرکس مرا میدید که تا ریحانه شیر میخواهد در اختیارش قرار میدهم، میگفت: چطور میخواهی از شیر بگیریش؟ و موجی از وحشت در درونم شعله ور میشد که دختر نازم چه خواهد کشید وقتی شیر محبوبش را از او بگیرم.

دیروز که از بعد از ظهر تا شب شیر نخورد و نخواست بخورد صحت این حرف هم برایم ثابت شد.

ممنونم از خداوندگار بی همتایم که سپاس و ستایش از آن اوست که رهایم نکرد در این دنیای تنهایی.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (4)

نسیم
23 اسفند 90 15:20
خداروشکر بسیار .... خوشحالم عزیزدلم که هیچکدومتون زیاد اذیت نشدید ....


ممنونم عزیزم که اومدی به وبلاگ ریحانه. البته هنوز کاملا شیر رو قطع نکردم فقط موقع خواب بهش میدم تا دخترکم یه دفعه اذیت نشه.
دعای بسیار زیبادلانی مانند تو را محتاجم بسیار.


بازم بهمون سر بزنی بینهایت خوشحالمون میکنی.
مامان بیتا
27 اسفند 90 14:24
آفرین به مامان اهل مطالعه
وآفرین به ریحانه جون صبور و خانوووووووووووووووم


آفرین به دوست خوب همیشه همراهم
یه دوست واقعی
27 اسفند 90 23:27
سلام بر مهربان ترین زن دایی دنیا
چی شد پس این عکس
دیگه حالا زن دایی شدن که اینقدر پز دادن نداره بابا



انشاالله به زودی عکس آقا کوچولو رو میذارم.
مامان بیتا
28 اسفند 90 16:56
ریحانه جون دختردایی شدنت مبارک.انشاالله مامان شدن خودت عزیزم


ممنونم مرجان عزیزم. وای یعنی یه روز باید ریحانه ی کوچولوی منم مامان بشه؟!!!
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ریحانه می باشد